روزی حضرت سلیمان در خواب بود مگس آمد او را اذیت حضرت به خداوند متعال فرمود:
مگس را چرا افریده ای ان را از زمین بردار
خداوند فرمود چندی پیش مگش میگفت سلیمان را برای چه افریده ای او را از زمین بردار
روزی حضرت سلیمان در خواب بود مگس آمد او را اذیت حضرت به خداوند متعال فرمود:
مگس را چرا افریده ای ان را از زمین بردار
خداوند فرمود چندی پیش مگش میگفت سلیمان را برای چه افریده ای او را از زمین بردار